- شل هاکردن
خیس کردن، کسی را بی اندازه خسته کردن
معنی شل هاکردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جوانه زدن درخت، غیبت کردن، زیرقول زدن
ازدیاد، افزایش بارآوری زراعت
خارج کردن، تیراندازی کردن، گوزیدن
دشت کردن، مسطح کردن، اولین وجه دریافتی از کسب روزانه، کشمکش و مرافعه را به اوج رساندن
موی دماغ کسی شدن
ردیف کردن، سر و سامان دادن، رضایت کسی را جلب کردن
رد کردن، دور کردن
مرتب کردن، جور کردن
انکار کردن
ریز کردن، خورد کردن، شکستن
فزونی یافتن، اضافه شدن، برآمدن برنج در حال پخت، ری آمدن
سفت کردن، محکم کردن
پدیدار شدن زخم، نمایان شدن کوفتگی بدن
فاسد کردن
بریدن رگ اصلی پاشنه ی پا و از حرکت انداختن طرف مقابل
تحمیق نمودن، غافل ساختن کسی
ریختن و جا دادن، جا کردن
پیله کردن، لجاجت به خرج دادن
دبه درآوردن، بهانه جویی کردن
جر زدن
شوهر کردن
فرا رسیدن شب
شخم زدن، شیار کردن، سرشاخه های درخت را هرس کردن، کوتاه کردن شاخه ها، کند کردن لبه ی تیز برخی از اشیا و ادوات به عمد یا به سهو، جوانه زدن، رویش ابتدایی جوانه
پوست سبز گردوی تازه را جدا کردن مرمّت کردن ابزار دندانه
بلند کردن
تا کردن، متورم شدن، ساختن، کنار آمدن، بند انداختن صورت
جمع آوری کردن، مرتب کردن
پس گردنی زدن، ضربت زدن، افروختن آتش
تیز کردن
پدید آوردن راه در میان برف
ورم کردن، درد کردن، دچار تب شدن
عصبی شدن و لج کردن
پایین آوردن، از بالا به پایین ریختن برگ از شاخه های و سرشاخه
به صبح رساندن شب